دانلود آهنگ مرتضی سرمدی یا فاطمه
- خواننده : مرتضی سرمدی
- نام اصلی قطعه : یا فاطمه ترانه سرا: مرضیه جان قربان
آهنگ ساز: مرتضی سرمدی
تنظیم کننده: مرتضی سرمدی
پخش آنلاین
متن آهنگ یا فاطمه از مرتضی سرمدی
هنوز تو این خرابه هایه عطری مونده یادگار
یه زخمی که داغش هنوز
دلارو کرده بی قرار
نفرین به تازیانه ای
که بر تنت روانه شد
وجود بی مثال تو
قصه ی جاودانه شد
نفرین به دستی که یه روز
سیلی به صورتت نشوند
بعد تو یار احمدو
به اوج تنهایی رسوند
بشنو صدای مادرم
صدای او یاس کبود
کسی که توی سجده هاش
چون لاله قد خمیده بود
ببین تو اشک مادرم
دردانه ی شیر خدا
یا فاطمه بنت رسول
عالم ترا داده ندا
میدینه غم گرفته و داغ علی تازه شده
بی تابی اشک چشاش بی حد و اندازه شده
بی بی نظر کن به دلم
جز تو کسی رو ندارم
میخوام تو راه عشق تو
هرچی که دارم بزارم

مرتضی سرمدی
- تعداد آلبوم ها 2
- تعداد تک آهنگ ها 76
با سلام عكس آهنگ براي حضرت فاطمه معصومه (س) است نه فاطمه زهرا (س)
3
4
خيلى زيبا بود صداش ديوانست هرجور ك بخونه….مرسىتاپ صدا
5
2
بسیار زیبا بود.مرسی
6
3
لعنت خدا بر کسایی که قصد تفرقه دارند
21
3
ببین دوست عزیز تفرقه یعنی گروهک جیش العدل نه آهگی که برای همسر امیرالمومنین خونده میشه
درضمن اینجا اسمی از عمر نیاوردن اگه میگی تفرقس پس حتما خودتم قبول داری عمر به صورت حضرت فاطفه سیلی زده؟
5
15
اون رفیق که اسمی از عمر نبرده که شما از حضرت عمر حرف میزنید.ایشون فقط گفتن لعنت خدا بر کاسبی که قصد تفرقه دارن
3
0
آقای آرین این حرفیه که آخوندای شما درآوردن که شما رو حالو فرض کردن،می دونستن هر چی به خورتون بدن بدون چون و چرا قبول می کنید ،بدون اینکه تحقیقی انجام بدیدو از عقل و فهمت استفاده کنی هرچیزی رو فورا قبول می کنی.یه سوال ازت دارم آیا غیرت حضرت علی اجازه می داد که عمر بیاد این کارایی که شما می گید انجام بده و حضرت علی ساکت بشینه همچنین حسن و حسین و دیگر مسلمانان و از ناموس خودشون دفاع نکنند.اگه کسی به ناموس خودت دست دارازی کنه ساکت می شینی یا به قول خودتون تقیه می کنی.به نظرت خودت این حرفی که بهش باور داری حضرت علی رو بی غیرت جلوه نمی ده(خواهشا تعصب بذار کنارو با عقل و منطق جواب بده
18
0
تا بود جانم دم از صدیق اکبر می زنم/ ناله های عاشقی از بهر عمر می زنم/ نام عثمان و علی چون تاج بر سر می نهم/ طبل ابوبکر عمر بر هفت کشور می زنم.
18
1
اولا حضرت اميرالمومنين علي (ع) مامور به صبر از جانب پيامبر بوده است و حضرت در تمام دوران زندگيش مطيع محض فرمانهاي الهي بوده و انچه او را به واكنش وا ميداشت فقط و فقط اوامر الهي بوده و هرگز از روي تعصب، غضب و منافع شخصي از خود واكنش نشان نميداد آن حضرت از جانب رسولش مامور به صبر و شكيبايي بوده است.
دوما قضيه هجوم به خانه ي حضرت امير المومنين و صديقه ي طاهره قضيه اي اثبات شده است كه حتي در منابع اهل سنت ماننده ابن قتيبه دينوري در كتاب الامامه و سياست و طبري در تاريخش، مسعودي در كتاب مروج الذهب و شمس الدين ذهبي در تاريخ اسلام و… داستان اعتراف ابوبكر را نقل كرده اند كه گفته است دوست داشتم خانه ي فاطمه را هتك حرمت نمي كردم…
5
11
آقا رضا اولا مگه علی پیامبر بود که خدا بگه این کار رو بکن و اون کار رو نکن. اگه خدا گفته صبر کن بدتر که شد حرفای مردم رو چطور توجیه می کنی؟مردم نمیگند که این علی نتونست از ناموس خودش دفاع کنه چطور می تونه از اسلام به این بزرگی دفاع کنه. دوماچرا شما احادیث اهل سنت رو قیچی می کنید اول و آخرش رو نمی گید فقط جایی که بحث هجوم است بیان می کنید اما اول حدیث رو نمیگید که چه کسانی در خانه بودن و آخرش رو نمیگید که حرفایی که زده شد همه چیز به خیر و خوشی تموم شد.در کتاب های ما چیزی به اسم آتش زدن و در به پهلو زدن ووو نیست و میگی اعتراف ابوبکر، بر فرض قبول حرف تو این اعتراف چه ربطی به قضیه هجوم به خانه رو داره
14
1
اقای عمر اقا گفته توهین نکنینن نگفته که تاریخ رو فراموش کنین اگه دنبال سند برای ظلم های وارده بر حضرت علی هستی کتاب شبهای پیشاور تو نت هم هست تمام سند های از کتب اربعه اهل تسنن هست و هیچ سندی از کتب شیعه برای مظلومیت علی (ع) نیاورده همش از کتب صحیحین مسلم و بخاری و …
مشکل ما شیعه اینه که شماها کتب خودتوتو مطالعه نمی کنین تا به موضوع پی ببرین
اگه سند شهادت حضرت زهرا رو هم می خوای با سند های اهل تسنن کتاب (( بیت الاحزان فی مصائب سید النسوان نوشته مرحوم شیخ عباس قمی ))همش سند مال علمای شماس
2
6
اقایون .اولا حضرت عمر داماد حضرت علی بوده..دوما بعد رحلت پیامبر ص مردم ابوبکر رو انتخاب کردن سوما شماها جز لعنت توهین چیز دیگه بلدین مگه..دم از علی میزنید ولی به انچه علی عمل میکرد نمی زنید سوما مگه زمان حضرت محمد اذان اینگونه که برادران شیعه میگن بوده….همش بدعت توی دین اوردید شماها بدعت هم همش گمراهی محسوب میشه
13
1
شهادت حضرت عمر؟
تا قبل از سال ۱۳۷۰ که وفات حضرت عمر بود.بعدش کردن شهادت به روایتی و الان هم رسما شهادت اعلام کردن.
من موندم چجوری به این نتیجه رسیدن
5
0
لعنت خدا برکسی بر حضرت زهرا سیلی زد
7
2
کسی سیلی نزده عزیزم.ولی بازم لعنت خدا برکسی که دروغ گفت
5
1
تاریخ خود گواه همه چی است.و فاطمه دخت نبی و دامادش عمر بن الخطاب برای خود خدایی دارند…شما به فکر خودتون باشین.چه شیعه چه سنی
17
0
ما مسلموما سنی و شیعه همش به دنبال اثبات گذشته هستیم.خب گفته ی هر دو طرف درست. چه فرقی به حال من داره؟ آیا برای من شغل میشه.نون و آب میشه.آینده ی من رو تضمین میکنه چی اتفاقی میفته؟
آمریکا داره آینده رو میسازه با هوش مصنوعی و تکنولوژی های جدید.و ما هنوز در پی اثبات گذشته هستیم
4
0
علی شیر خدا بود
جزوهی حاضر متن پیاده شدهی سخنان استاد ربیعی است که به طور خلاصه و مفید روایت «اذیت کردن حضرت فاطمه – رضیاللهعنها-» را مورد نقد و بررسی قرار داده است. امید است این اثر برای نوجوانان و جوانانی که به تحقیق و مطالعه علاقه دارند مفید باشد.
سؤال : لطفاً اگر امکان دارد دربارهی سخن برخی از روضهخوانها که میگویند : عمر دستور داد خانهی علی را آتش زدند و فاطمهی زهرا را آزردند، نظر علمای خودمان (اهل سنّت) را برایمان بیان کنید.
بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم : نحمدالله تبارک و تعالی و نُصلّی و نسلِّم علی رسول اللهِ و علی اصحابه الاوفیاء . امّا بعد :
برادران گرامی ! بیگمان روایت «اذیّت شدن حضرت فاطمه – رضی الله عنها–» دروغ محض است برای اثبات ساختگی بودن آن، نخست لازم است به طور مختصر دربارهی روش علمی و درست استناد به اخبار و روایات تاریخ، مطلبی را به عرض برسانم.
لازم است بدانید که در روزگار قدیم مردم دربارهی حوادث و رویدادهای اجتماعی، اخبار و گزارشهایی را که میشنیدند، به صورت شفاهی برای یکدیگر نقل میکردند و از نسلی به نسل بعد منتقل میشد، و البته نمیتوان تردید داشت که مردم در نقل آن اخبار دخل و تصرّف هم میکردند. یعنی گزارش رویدادی اجتماعی یا رفتار و گفتار یک نفر را با عباراتی مختلف و با کم و زیاد کردنهای متنوع نقل میکردند در نتیجه پیرامون یک رویداد اجتماعی و یا رفتار یک فرد، روایات گوناگونی بوجود میآمد و گاهی حادثه و یا سخن و رفتاری که اصلاً رخ نداده بود و بیان نشده بود، توسط افرادی مزدور و دروغگو و خائن برای ایجاد تفرّق و کینه و عداوت میان مسلمانان ساخته و پرداخته میشد و مردم ساده و عوام نیز آن را باور میکردند و از نقل آن دریغ هم نمیورزیدند.
همچنین نباید تصور کرد که تاریخ اسلام در زمان حیات مبارک حضرت محمد(ص) و دوران خلفای راشدین توسط شاهدانی امین و صادق نوشته شده است. واقعیت این است که کتابهای تاریخ اسلام در قرن دوّم و سوم و چهارم توسط مورّخان اسلامی به رشته تحریر درآمده است؛ مثلاً سیرهی ابن اسحاق در سال 140 هجری و سیرهی ابن هشام در سال 200 هجری و تاریخ طبری در سال 300 هجری نوشته شدهاند و ناگفته پیداست وقتی اخبار و روایات تاریخی چند قرن در میان مردم به صورت شفاهی گزارش شود چه تغییرات زیادی در آن ایجاد میشود. اگر کسی توان و حوصلهی تحقیق داشته باشد و برای نمونه تاریخ طبری را مطالعه کند با اخبار عجیب و غریبی روبرو میشود و میبیند مثلاً دربارهی یک حادثه گاهی چندین روایت نقل شده که هیچ کدام مانند هم نیستند.
یا اخبار و روایاتی را میبیند به آسانی میتواند به دروغ بودن آن پیببرد یعنی برخی روایات در کتابهای تاریخ وجود دارد که هیچ انسان عاقل و خردمندی به صحت آن باور نمیکند، و جالب این است که مورّخان اسلامی هم به صراحت گفتهاند که : «ما اخبار و روایات را بدون نقد و بررسی ثبت کردهایم یعنی آنچه را از مردم شنیدهایم، نوشتهایم تا از بین نرود. پس طبیعی است که در میان گزارشها و روایات مختلف اخباری دروغ و جعلی وجود داشته باشد؛ بنابراین صحت همهی آن روایات را به عهده نمیگیریم. آیندگان خودشان میتوانند برای تحقیق و نقد و بررسی اقدام نمایند» و این یعنی این که در واقع گفتهاند کار ما فقط جمعآوری اخبار بوده نه نقد و بررسی آنها . شما میتوانید عین این اعتراف را برای نمونه از قول ابو جعفر محمد طبری در مقدمهی تاریخ طبری بخوانید.
بنابراین چون کتابهای تاریخ مجموعههایی از روایات راست و دروغ هستند، هم نباید به کتابهای تاریخ آنچنان اعتماد کرد که همهی روایات آن را واقعی و درست دانست و هم نمیتوان از کتابهای تاریخ به طور مطلق سلب اعتماد نمود، بلکه باید به عنوان منابع تحقیق به آنها نگاه کرد. منابعی که شایسته است قبل از استناد مستقیم به روایات آنها نخست، مراحل تحقیق و نقد و بررسی را طی نمود، بعداً به آنها استشهاد کرد و عبارت مشهور میان دانشمندان و محققان را مدنظر داشت که فرمودهاند : «کتابهای تاریخ منابع تحقیق هستند نه مراجع تقلید.»
البته این را هم بدانید که تحقیق دربارهی رویدادهای تاریخی کار آسانی نیست، فرد محقق باید واقعاً بر مجموع روایات اشراف کامل داشته باشد و دربارهی هر یک از آن اخبار و روایات بسیار بیندیشد و دارای قوّهی استنباط هم باشد تا بتواند با استدلال عقلی به نقد و بررسی و تجزیه و تحلیل آنها بپردازد و صد البته دربارهی دوران حیات مبارک حضرت محمد(ص) و خلفای راشدین با علم و اطلاع لازم دربارهی آیات قرآن کریم، اخبار و روایات مربوط به حضرت رسول(ص) و اصحاب کرام را با قرآن بسنجد.
برادران ارجمندم! این مطلب بسیار مهم و اساسی است و هیچ مسلمانی حق ندارد از پذیرفتن آن شانه خالی کند، که : قرآن کریم یگانه محک معتبر و صحیح برای شناخت شخصیّت حضرت رسول(ص) و نیز شناخت شخصیّت اصحاب کرام است. یعنی ما مسلمانان موظفیم از زاویهی آیات قرآن به شخصیّت پیامبر اکرم(ص) و یارانش بنگریم و لذا هر روایتی را که دربارهی پیامبر محبوب و اصحاب مهاجر و انصار در کتابهای تاریخ باشد، به شرطی میپذیریم که با قرآن کریم مغایرت نداشته باشد.
به هر حال آنچه برای تحقیق دربارهی شخصیّت حضرت محمد(ص) عرض کردم همهی علمای اسلامی اعم از سنّی و شیعی قبول دارند. میماند دربارهی صحابهی مهاجر و انصار.
ما مسلمانان اهل سنّت به اصل مزبور دربارهی یاران پیامبر(ص) نیز معتقدیم به دلیل این که خداوند متعال در قرآن کریم اصحاب مهاجر و انصار را ستوده است؛ مثلاً میفرماید : اُولئكَ هُمُ المُومِنُونَ حقّاً یعنی: (مؤمنان حقیقی آنان هستند)، أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ یعنی : (آنان نزد خدا دارای عظیمترین درجه هستند)، «رَضِیَ اللهُ عَنهُم» : (خدا از آنان راضی است) ، كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ یعنی : (و این چنین شما را امتّی معتدل و میانه قرار دادیم تا برای مردم شاهد و الگو باشید) ، كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّة ٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ یعنی : ( شما – مهاجرین و انصار- بهترین امّت هستید که برای مردم ظاهر شدهاید). اینها آیات صریح قرآن هستند که دربارهی مهاجرین و انصار نازل شدهاست. هیچ مسلمانی حق ندارد این حقایق را نپذیرد.
دوستان! این سخن، تکیه کلام و موضع قاطع ما مسلمانان اهل سنّت است که میگوییم : وقتی از طرفی در کتابهای تاریخ اخبار و روایات جعلی و ساختگی وجود دارد و از طرفی هم خداوند متعال در قرآن کریم صحابهی مهاجر و انصار را به کرّات ستوده است ، هیچ مسلمانی حق ندارد آیات قرآن را پشت سر بیندازد و طبق اخبار و روایات جعلی و ساختگی دربارهی آن بزرگواران بیندیشد و قضاوت کند .
برادران خوبم! دشمنان و مخالفان اسلام وقتی دربارهی حضرت محمد(ص) و یارانش صحبت به میان میآورند و یا کتابی تألیف مینمایند، تنها به روایات جعلی استناد میکنند. سپس براساس همان روایات دروغین شخصیت پیامبر(ص) و یارانش را زیر سؤال میبرند و ممکن است افرادی که به روش تحقیق دربارهی تاریخ آشنایی نداشته باشند، فریب هم بخورند ، و با تأسّف فراوان بعضی از نویسندگان شیعی هم وقتی دربارهی حضرت ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و حضرت عایشه و . . . (رضی الله عنهم اجمعین) که از سابقین اولین مهاجرین بودهاند صحبت میکنند ، آیات قرآن را پشت سر میاندازند و اخبار و روایات جعلی را مستمسک قرار میدهند و علیه آن بزرگواران سخنانی زشت و خدا ناپسند و تحلیل و تفسیرهایی نادرست و یهودپسند ارائه میدهند. و خلاصه براساس روایات ساختگی دربارهی کسانی که خدا از آنان راضی است و تعریف و تمجیدشان فرموده است قضاوت مینمایند. و ما روش آنان را باطل و مردود میدانیم .
پس برادران عزیر! برای همیشه یادتان باشد هر وقت در دانشگاه یا هر محفلی دربارهی صحابهی مهاجر و انصار صحبت به میان آمد، بگویید ما مسلمانان اهل سنّت دربارهی یاران پاک رسول خدا(ص) فقط اخبار و روایاتی را قبول داریم که با قرآن کریم موافق باشد. یعنی اگر معنی و مفهوم روایتی دربارهی مهاجرین و انصار با آیاتی که در وصف و تعریف و تمجید آن بزرگواران نازل شده است، مخالفت داشته باشد، ما آن روایت را باطل و مردود میدانیم. زیرا ما مسلمانان اهل سنّت پیرو قرآنیم نه دنبالهرو روایات جعلی و دروغین .
بدون شک خداوند متعال در قیامت ما را مؤاخذه نمیکند که چرا دربارهی اصحاب رسول الله(ص) روایات ضد قرآنی را مردود و باطل دانستیم و براساس آیات قرآن دربارهی آن محبوبان قضاوت کردیم اما حتماً آن دسته از شیعیانی که آیات قرآن را نادیده میگیرند و آن را پشت سر میاندازند و براساس روایات بیاساس و ساختگی دربارهی مهاجرین و انصار سخن میگویند و قضاوت میکنند، در قیامت مورد بازخواست قرار میدهد والبته در پیشگاه باری تعالی هیچ عذری هم نخواهند داشت.
اکنون افسانهی «اذیّت کردن حضرت فاطمه و آتش زدن خانهاش» را به طور مختصر ارزیابی میکنیم :
اصل ماجرا به قضیهی بیعت حضرت علی با حضرت ابوبکر برمیگردد. یعنی بعد از رحلت حضرت محمّد(ص) مهاجرین و انصار در سقیفهی بنیساعده، مجلس شورایی تشکیل دادند. سرانجام به اتّفاق ، حضرت ابوبکر – رضی الله عنه – را به عنوان خلیفه برگزیدند و با او بیعت کردند. سپس سایر مسلمانان نیز با وی بیعت کردند. در اینجا ما مسلمانان اهل سنّت میگوییم حضرت علی بعد از مدّتی تأخیر به میل و اختیار خود و از سر خیر خواهی با حضرت ابوبکر بیعت کرد. امّا بعضی از آخوندهای روضهخوان میگویند حضرت علی حاضر به بیعت با ابوبکر نبود بلکه عمر با چند تن جلو در خانهاش رفت و گفت برای بیعت بیرون بیاید اما او خود را در خانه مخفی کرده بود و حاضر نبود بیرون بیاید. عمر وی را تهدید کرد که اگر بیرون نیاید خانهاش را آتش میزنند و در روایتی دیگر از کتابهایشان میگویند سپس به زور وارد خانهاش شدند و همسرش را اذیت کردند و طنابی به گردن علی آویختند و کشان کشان او را به مسجد بردند و به زور دستش را در دست ابوبکر گذاشتند .
ما بنابه دلایلی این روایات باب طبع روضهخوانها را دروغ و باطل میدانیم :
دلیل اوّل : هم چنان که عرض کردم هر خبر و گزارشی دربارهی صحابهی مهاجر و انصار که در کتابهای تاریخ باشد، امّا با آیاتی که در مدح آن محبوبان نازل شده است مخالفت داشته باشد حتماً جعلی و باطل است .
لذا میگوئیم چون خداوند متعال در قرآن کریم صحابهی مهاجر و انصار را با اوصافی والا و بسیار ارزشمند چون «مؤمنان حقیقی، دارای والاترین درجه نزد خدا، الگوها و شاهدان عینی دین برای مسلمانان، بهترین امّت و کسانی که خدا از آنها راضی بوده و…» ستوده است محال است آن یاران دست پروردهی حضرت رسول(ص) محبوب ترین محبوب پیامبر(ص) یعنی حضرت فاطمه را مورد اذیّت قرار داده باشند.
به علاوه خدا در قرآن کریم آیهی 40 سورهی حج میفرماید: «اگر به مهاجرین قدرت و تمکین دهیم نماز برپا میدارند و زکات میپردازند به نیکی امر میکنند و از بدی باز میدارند» پس قرآن به صراحت میفرماید شخصیّت و اخلاق آن بزرگواران کاملاً مورد تأیید خدا بوده است. و نیز میفرماید اگر به حکومت برسند بسیار صالح و نیکوکار خواهند بود. امّا طبق آن روایت جعلی، آن بزرگواران وقتی به حکومت رسیدند – معاذالله – ظالم و ستمکار شدند. حال میگوییم ما به آیات قرآن باور داریم نه این روایت جعلی. به عقیدهی ما این روایت ضد آیات صریح قرآن است. پس حتماً ساختگی است یعنی دشمنان اسلام (یهود و منافقین) که از پیامبر( ص) و یاران پاکش کینه به دل داشتند، این دروغ را سرهم کردهاند و همین دلیل برای مسلمانی که ذهن و دلش با قرآن مأنوس و پرورده شده باشد و برای سخن خدا ارزش قائل باشد، نه برای روایات دروغین و جعلی؛ کافی است که به طور قطع و مسلّم بپذیرد روایت «اذیّت کردن حضرت فاطمه» دروغ محض است.
دلیل دوّم برای اثبات دروغ بودن روایت مذکور این است که معنی و مفهوم آن – اعاذنا اللّه – توهین به حضرت رسول( ص) و حضرت عمر و حضرت علی و سایر مهاجرین و انصار میباشد یعنی کسی که این سخنان واهی و بیاساس را جعل نموده، خواسته است بگوید بر خلاف باور مسلمانان حضرت عمر انسانی ستمکار و زورگو و بیمنطق بوده است و بر خلاف عقیدهی مسلمانان حضرت علی نیز فردی بسیار ترسو و بیغیرت بوده است و بر خلاف آیات قرآن، حضرت محمّد(ص) از میان ملّت گمراه عرب بهترین امّت را تربیت نکرد. اصحاب مهاجر و انصار هم اهل عدل و انصاف و مخالف ستم نبودند، زیرا این ظلم را دیدند و هیچ عکسالعملی جز سکوت از خود نشان ندانند، و این معانی و مفاهیم مورد تأیید هیچ مسلمانِ خردمند و متعهدی نیست.
ما مسلمانان اهل سنّت به هیچ وجه باور نمیکنیم به حضرت علی که از سوی پیامبر(ص) ملقب به اسدالله (شیر خدا) بود، آن همه خفّت و خواری تحمیل شده باشد. آیا جز این است اگر کسی به ناموسش توهین کنند و هیچ عکسالعملی نشان ندهد نشانهی این است که فردِ بسیار زبون و بزدلی است؟ ولی حاشا و کلّا که صحابی جلیل القدر و بسیار با شهامت و شجاعی چون حضرت علی در برابر ستمی بزرگ سکوت کرده باشد.
دلیل سوم : طبق روایت مزبور حضرت علی در برابر آن توهین و اذیّت و ستم سکوت نموده و اقدامی نکرده است امّا این معنی و مفهوم با سخنان حضرت علی در نهجالبلاغه همخوانی و سازگاری ندارد؛ مثلاً : میفرماید : «هر کس جهاد و مبارزه با ستم را ترک کند خداوند لباس ذلّت و گرفتاری به تن او میکند و حقیر و پست و زبون میگردد و از رحمت خدا دور میشود و از حق منحرف میشود و با بیچارگی قدم در باطل میگذارد و از عدل و انصاف محروم میگردد.» [خطبهی 27 نهجالبلاغه]
همچنین میفرماید : «به جان خودم سوگند در جنگیدن با کسی که برخلاف حق رفتار کند و قدم در مسیر ظلم و گمراهی نهد ذرهای سستی و مسامحه نمیکنم.» [خطبهی 24 نهجالبلاغه]
و باز میفرماید : «به خدا سوگند اگر تنهای تنها باشم در جنگیدن با دشمنانم اگرچه همهی روی زمین را پر کرده باشند باکی و هراسی ندارم» [خطبهی 62 نهجالبلاغه]
آری دوستان! ما حضرت علی را با این اوصافی که خودش دربارهی خودش فرموده است میشناسیم و قبول داریم و معتقد هستیم آن محبوب بزرگوار هرگز در برابر ستم سکوت نکرده است و ذرهای ظلم و خواری را نپذیرفته است و براستی ما برای کسانی که با باور کردن به روایت مذکور، تلویحاً بدترین توهین را شایستهی حضرت علی میدانند، بسیار متأسفیم.
برادران! بخدا قسم حضرت علی – کرَّمَ اللهُ وجههُ الشَّریف- نه ضعیف و زبون، بلکه شیر خدا بود .
برادران عزیز! بخدا این روایت ساختهی دشمنان اسلام است. قرآن میفرماید میان صحابهی مهاجر و انصار رابطهی اخوّت و برادری ایمانی بود و آنها با هم بسیار خوب و مهربان بودند. أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحماءُ بينهُم. طبق روایات موثّقی، حضرت عمر واقعاً محبّت خاصی نسبت به حضرت علی و حضرت فاطمه و اولادشان داشت. هر وقت حضرت حسن و حضرت حسین را میدید با محبّت و احترام بسیاری با آنان رفتار میکرد و میفرمود این دو محبوب، از نظر سیما و چهره هم با رسول الله(ص) شباهت دارند و در اثر همین عشق و محبّت نسبت به این خانواده بود که از حضرت علی درخواست نمود وی را به دامادی خود بپذیرد و طبق مدارک شیعی از جمله در کتاب منتهی الآمال حاج شیخ عباس قمی [ جلد اوّل ص86 ] حضرت علی دخترش ام کلثوم را به همسری حضرت عمر درآورد و بدین وسیله عمر بن خطاب افتخاری عظیم نصیبش شد یعنی حضرت علی پدرزن و حضرت فاطمهی زهرا مادر زن حضرت عمر بودند .
دلیل چهارم : طبق مدارک معتبری از کتابهای خود شیعیان حضرت علی به میل و اختیار خود با حضرت ابوبکر بیعت کرد و این روایات معتبر، آن روایت جعلی را که میگویند حضرت علی را با زور و کتک برای بیعت به مسجد بردند ابطال میکنند. برای نمونه :
الف- در کتابهای «وقعه صفین» و «الغارات» و «مستدرک نهجالبلاغه» و «نهجالبلاغه» آمده که حضرت علی فرموده است : «مدّتی از بیعت با ابوبکر خودداری کردم زیرا خود را از دیگران به مقام محمّد سزاوارتر میدانستم تا این که دیدم عدهای از مردم از دین برگشتند و قصدِ از بین بردن اسلام را داشتند، ترسیدم اگر به یاری اسلام و مسلمین نشتابم سبب ایجاد شکاف و تفرقه در میان مسلمانان گردم؛ لذا در آن هنگام نزد ابوبکر رفتم و با او بیعت کردم و از سر خیر خواهی در آنچه خدا را اطاعت میکرد از وی فرمانبرداری کردم» [الغارات ثقفی ج 1 ص 306 – وقعة صفین ص91 – مستدرک نهجالبلاغه هادی کاشف الغطاء ص 120 – نهجالبلاغه نامهی شماره 62]
ملاحظه میکنید حضرت علی مشخّصاً ابوبکر صدّیق و پیروانش را اهل اسلام دانسته و نه از سر زور و اجبار، بلکه از سر خیرخواهی و اختیار با حضرت ابوبکر بیعت کرده است .
ب- در مکتوب شمارهی ششم نهجالبلاغه نیز میفرماید : «همان کسانی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با من نیز بیعت کردند. شورا حق مهاجرین و انصار است اگر آنها به اتفاق فردی را به عنوان خلیفه برگزیدند خدا از آن انتخاب راضی است» و حتی در پایان همین نامه میفرماید : «اگر کسی از رأی شورای مهاجرین و انصار سرپیچی کند قدم در راه غیر مؤمنان گذاشته است»
طبق این سند نیز میبینیم که حضرت علی پیروی از انتخاب شورا را واجب دینی دانسته است در نتیجه محال است خودش ذرّهای با انتخاب حضرت ابوبکر و عمر و عثمان مخالفت کرده باشد و یا به عنوان یک وظیفهی دینی با آنها بیعت نکرده باشد .
در اینجا لازم است نکتهای را هم به عرض برسانم و آن این است که تنها روضهخوانها و آخوندها و افراد مقامپرست که نگران جیب و جاه خود هستند، برای عوامفریبی به روایت جعلی مورد بحث نیاز دارند که آن را تبلیغ کنند امّا اهل تحقیق و اشخاص فهمیده و فاضل از برادران شیعی به آن باور ندارند. شما خبر دارید که در تقویمها یک روز را به رحلت و یک روز را به اصطلاح به شهادت حضرت فاطمه اختصاص دادهاند. یکی از دانشجویان علّت این تناقض را از استادش (استاد معارف اسلامی که شیعی بوده است) میپرسد او هم در پاسخ گفته بود : این سیاستِ «یکی به نعل و یکی به میخ» است. مسؤولان حکومتی زورشان به روضهخوانان نمیرسد برای عوامفریبی روزی را به نام شهادت نامیدهاند. که این روز فقط برای بازار گرمی روضهخوانان به درد میخورد و برای توجیه شعار «وحدت اسلامی» هم روزی را به نام رحلت نامیدهاند. اگر از من بپرسی معتقدم امیرالمؤمنین، علی – علیه السلام- خودش را برای جانشینی پیامبر از دیگران سزاوارتر میدانست امّا بخاطر حفظ اسلام و حفظ وحدت میان مسلمانان از این ریاست دنیوی چشمپوشی کرده و با اختیار خودش با خلیفهی اوّل و دیگر خلفا بیعت کرده است و من به هیچ وجه روایت آتش زدن خانهی علی و اذیّت کردن فاطمهی زهرا را قبول ندارم، زیرا محال است علی(ع) آن اسوهی ایمان و شهامت و شجاعت ذرّهای تن به خفّت و زبونی داده باشد. این دروغها فقط به درد روضهخوانها میخورد تا اشک مردم عوام را دربیاورند .
امّا جالب است بدانید وقتی بعد از توضیحی کوتاه از رئیس مدارس و ادارات و بانکها پرسیده میشود که : «حالا متوجه شدید که نصب پارچهی عزاداری با عنوان شهادت فاطمه، توهین به حضرت علی است ؟» میگویند : «ما مأموریم و معذور.» میگوییم : با این وصف چرا یزیدیان را سرزنش و لعن و نفرین میکنید که به اهل بیت اهانت میکردند؟ میگویند : «کاری از دست ما برنمیآید» در واقع میگویند دوست نداریم پست و مقام خود را از دست دهیم، اینها در قیامت جز شرمندگی و سرافکندگی چیزی نصیبشان نمیشود.
در خاتمه مطلبی دیگر هم مانده که به عرض شما برسانم. شما در این روز به اصطلاح شهادت فاطمه در تلویزیون میبینید که مرتب عبارت «فاطمة بضعة منّی» را نشان میدهند و آخوندها هم عبارت «فاطمه پارهی تن من است هر کس او را بیازارد من را آزرده است» را توضیح میدهند و با اشاره و کنایه، به حضرت عمر و اصحاب مهاجر و انصار اهانت میکنند . امّا واقعیت این است که در صحیح بخاری و صحیح مسلم و ترمذی و نسائی از مسوره بن مخرمه نقل شده که حضرت علی از دختر ابوجهل که نامش جویریه بود و اسلام آورده و با پیامبر بیعت کرده بود خواستگاری میکند. حضرت فاطمه هم نزد رسول خدا میرود و ضمن شکایت از شوهرش حضرت علی عرض میکند، قوم تو میگویند برای دخترانت خشمگین نمیشوی در حالی که علی از دختر ابوجهل خواستگاری نموده است و سپس پیامبر طی یک سخنرانی فرمود : فاطمة بضعة منّی و من اغضبها اغضبنی» یعنی: (فاطمه پارهی تن من است هرکس او را به خشم آورد من را به خشم آورده است) اگر این ماجرا واقعیت داشته باشد باید پذیرفت که هم حضرت فاطمه و هم پیامبر(ص) از حضرت علی آزرده و خشمگین بودهاند و امّا جالب این است که روضهخوانها و آخوندهای بی سوادِ عوام فریب، فقط قسمت آخر این حدیث را ذکر میکنند و متوجه نیستند که قبول حدیث مزبور علیه حضرت علی است .
دوستان گرامی فکر میکنم این اندازه بحث برای اثبات باطل بودن روایت اذیّت شدن حضرت فاطمه کافی باشد .
خلاصهی سخن این است که :
وقتی در تقویمها به جای وفات مینویسند فلان روز ، روز شهادت فاطمه است، وقتی میشنویم آخوندهای دین به دنیا فروش و روضهخوانهای بیسواد و عوامفریب در برنامههای تلویزیونی از اذیّت شدن حضرت فاطمه سخن میگویند همواره این سؤال برای ما تداعی میشود که اینها چگونه دلشان میآید قبول خفّت و خواری را به حضرت علی – رضی الله عنه- نسبت دهند؟
به خدا اگر اینها ذرّهای شعور و انصاف داشتند – مانند شیعیان تحصیل کرده و فهمیده و با تقوا – این روایت را که در کتابهای معتبر خودشان آمده قبول میکردند که : «شیر خدا علی مرتضی آن اسوهی عزّت و شهامت به میل و ارادهی خودش با خلیفهی مسلمین بیعت کرد» و هرگز این روایت یهودپسند را باور نمیکردند که : «خانهی علی را آتش زدند ، به ناموسش توهین کردند امّا او نه تنها جرأت نکرد از ناموسش دفاع کند بلکه با ذلّت و خواری و با تسلیم در برابر ظلم و ستم وادار به بیعت و فرمانبرداری هم شد؟!»
آیا حضرت علی آن حیدر کرّار (بچه شیر حمله برنده) خفّت و خواری را پذیرفته است؟
آیا حضرت علی آن اسدالله (شیر خدا) با سکوت ذلت بار در یک ستم عظیم شریک شده است؟
در این مورد تکیه کلام علمای اهل سنّت این است که : حاشا و کلّا حیدر کرّار شیر خدا علی مرتضی ذرّهای ستم و ذلّت را پذیرفته باشد. آخر انصافتان کجا رفت؟ چرا روایات معتبر از کتابهای معتبر خودتان مانند نهجالبلاغه و مستدرک نهجالبلاغه و الغارات و وقعة صفین را پنهان میکنید در عوض برای گرم کردن مجلس روضهخوانی روایتی را تبلیغ میکنید که کلمه به کلمهی آن توهین به حضرت علی است .
به خدا حضرت علی ضعیف و زبون و ذلیل نبود ، علی شیر خدا بود .
و السَّلامُ عَلیَکُم وَ رَحمَهُ اللهِ وَ برکاتُهُ
12
0
حرفات خیلی منطقی بود تا حالا از این دیدگاه فکر نکرده بودم
0
0
مدیر محترم سایت…
اگر با انصاف هستی متنی که فرستادم رو تایید کن تا همه بخونن…
8
0
از دوستان اهل تشیع می خوام نظرشونو در مورد جزوه ای که فرستادم بگن…
5
0
شأن نزول حدیث فاطمه پاره ی تن من است هرکس ……
شأن نزول حدیث
اکنون باید اشاره کنیم که این حدیث از پیامبر گرامى(ص) در چه مناسبتهایى نقل شده است و به طور خلاصه شأن نزول این حدیث در چه مواردى بوده است.
1 – یکى از آن مناسبتها این است که روزى على(ع) از پیغمبر گرامى(ص) سؤال کرد: چه چیزى براى زنها بهتر است؟ حضرت سکوت نمودند و وقتى فاطمه(س) آمد، از حضرت زهرا(س) سؤال کردند چه چیزى براى زنها بهتر است. حضرت زهرا(س) فرمود: اینکه مردها او را مشاهده نکنند. در این موقع، حضرت پیغمبر(ص) فرمودند: فاطمة بضعة منّى؛(37) یعنى فاطمه پاره تن من است.
2 – دومین مورد وقتى بود که ابولبابه براى قبول شدن توبه خود، خود را به ستون بسته بود. پس آیه توبه نازل شد که توبه ابولبابه مقبول است. حضرت زهرا(س) خواستند او را از ستون باز کنند. ابولبابه گفت: من قسم خوردهام که کسى جز رسول خدا(ص) مرا باز نکند.
پس پیغمبر گرامى این جمله را فرمودند: «ان فاطمة بضعة منّى».(38)
____________________________________________
37. سبل الهدى و الرشاد فى سیرة خیرالعباد، محمد بن یوسف الصالحى الشامى، ج 11، ص 45.
38. الروض الانف، سهیلى، ج 2، ص 196.
( 40 )
3 – سومین مورد جایى بود که وقتى پیامبر گرامى خواستند فاطمه(س) را معرفى کنند، فرمودند: «هى بضعة منّى». روایت از ابنصباغ مالکى از مجاهد است:
خرج النبى(ص) و هو اخذ بید فاطمه فقال: من عرف هذه فقد عرفها و من لم یعرفها فهى فاطمة بنت محمد و هى بضعة منّى و هى قلبى و روحى التى بین جنبى.(39)
4 – چهارمین مورد در شب عروسى فاطمه(س) بود که حضرت این جمله را فرمود.
حضرت پیامبر(ص) «به حضرت زهرا» خطاب کرد و فرمود: اى دخترم، على(ع) خوب شوهرى است. با او مخالفت نکن. سپس به على(ع) خطاب کردند فرمودند: یا على (ع)، داخل خانه خود شو و با همسرت با مهر و محبت رفتار کن. سپس این جمله را فرمودند: «ان فاطمة بضعة منّى، یؤلمنى ما یؤلمها و یسرّنى ما یسرّها». مناقب خوارزمى، ص 353.
5 – پنجمین مورد را اهل سنت ذکر کردهاند: روزى على(ع) براى خواستگارى دختر ابوجهل پیش او رفت و حضرت پیغمبر(ص) فرمود: «ان فاطمة منّى…». علماى اهل سنت گفتهاند: این خبر در باره على(ع) رسیده است. چون او خواست دختر ابىجهل را به عقد ازدواج گیرد، رسول خدا(ص) بر او غضبناک شد و فرمود «هر کس فاطمه را اذیت کند…»(40)
بر این مورد اشکالات بسیار وارد شده است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مىکنیم.
1 – خود علماى اهل سنت گفتهاند که على(ع) مشمول آیه تطهیر است و طهارت ذاتى دارد، یعنى از هر رجس و پلیدى و لهو و لعب و اخلاق رذیله منزه و مبراست.
____________________________________________
39. الفصول المهمة فى معرفة الائمة، ص 146.
40. مستدرک الحاکم، ج 3، ص 158 ؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1903، کتاب فضائل الصحابة، ح 95.
( 41 )
و دیگر آنکه در آیه مباهله خداوند او را به منزله نفس پیامبر(ص) خوانده است. از طرف دیگر، او باب علم رسول الله بوده و این همه در کتابهاى اهل سنت بیان شده است.
بنابراین، چگونه ممکن است عقل باور کند که آن حضرت عملى انجام دهد که به واسطه افعال و گفتار او رسول خدا(ص) غضبناک گردد؟ چگونه عقل باور مىکند که مجسمه«اخلاق عظیم» بر کسى که محبوب خداست غضب کند ؛ آن هم در امر مباحى که خدا در قرآن مجید در آن تبعیضى قائل نشده است. امر نکاح به حکم آیه سوم سوره نسأ: «فانکحوا ما طاب لکم من النسأ مثنى و ثلاث و رباع»، بین انبیأ و اوصیأ و جمیع امت یکسان است. اگر بر فرض على(ع) چنین خیالى مىکرد که زن دیگر بگیرد، طبق قرآن بر او جائز بود. رسول اکرم (ص) نیز براى یک امر مباح هرگز غضب نمىنمود و چنین کلماتى نمىفرمود.(41)
پس هر انسان عاقل بعد از تفکر درک مىکند که این حدیث از موضوعات و ساختههاى امویها مىباشد که اکابر علماى اهل سنت هم به این امر اعتراف کردهاند.(42)
ابن ابى الحدید(43) از شیخ و استاد خود، ابى جعفر اسکافى بغدادى، نقل مىکند که او گوید: معاویة بن ابى سفیان جمعى از صحابه و تابعین را معیّن کرده بود که بر ضد على(ع) اخبارى جعل کنند و آن حضرت را مورد طعن و مذمت قرار دهند تا مردم از آن حضرت بیزارى بجویند.
از جمله این کسان ابوهریره، عمرو بن عاص، مغیرة بن شعبة و عروة بن زبیرند.
____________________________________________
41. اگرچه از اخبار شیعه استفاده مىشود که بر على(ع) جایز نبوده است در حیات فاطمه زنى دیگر اختیار کند.
42. شبهاى پیشاور، ص 703.
43. شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحدید، ج 4، ص 64.
( 42 )
ابوهریره کسى است که حدیث خواستگارى على (ع) را از ابوجهل روایت کرده است. آنگاه ابوجعفر اسکافى گوید: این حدیث مشهور است به روایت کرابیسى ؛ به این معنا که هر روایت بىاساس را کرابیسى مىخوانند. ابن ابى الحدید گوید: این حدیث در صحیحین بخارى و مسلم از مسور بن مخرمة الزحر، روایت شده است.
و سید مرتضى در کتاب تنزیهالانبیأ گوید: این روایت از حسین کرابیسى رسیده و او مشهور است به انحراف از اهل بیت و از نواصب و دشمنان بزرگ آن خاندان بوده است ؛ زیرا بنابر اخبار فراوان در کتابهاى اهل سنت، دشمن على منافق است و منافق به حکم قرآن اهل آتش شمرده مىشود، پس روایت او مردود است.
همچنین اخبار در مذمت ایذاکنندگان فاطمه(س) اختصاص به نقل از کرابیسى یا ابو هریره ندارد، بلکه اخبار بسیارى در این موضوع وارد است. از جمله خواجه پارساى بخارى در فصل الخطاب و امام احمد بن حنبل در مسند و میر سید على همدانى شافعى در مودّت سیزدهم از مودة القربى، حدیثى از سلمان محمدى نقل نمودهاند که پیامبر(ص) فرمود: «دوستى فاطمه در صد جا نفع مىبخشد. پس کسى که دختر من فاطمه از او راضى باشد، من از او راضىام و کسى که من از او راضى باشم، خدا… و کسى که فاطمه بر او غضب نماید من بر او غضبناک مىباشم و بر هر کس من غضبناک باشم خداوند بر او غضبناک است. واى بر آن کس که ظلم کند به فاطمه… .»(44)
2 – اشکال دیگر این است که در متن این روایات، اختلافهاى بسیارى وجود دارد. در یکجا آمده است که على(ع) به خواستگارى دختر ابوجهل براى عموى خود حارث بن هشام رفت و بعد حضرت این جمله را فرمود.(45) در روایت دیگر از مسور بن مخرمة آمده
____________________________________________
44. شبهاى پیشاور، ص 705.
45. الحاکم، ج 3، ص 158.
( 43 )
است که على(ع) به خواستگارى دختر ابوجهل براى خود رفت.(46)
3 – این جمله که در روایت آمده است على (ع) پیامبر(ص) را غضبناک کرد، با این روایت که از على(ع) روایت شده است مناسبت ندارد. على (ع) فرمود:
فواللّه ما اغضبتها و لا اکرهتها على امر حتى قبضها الله عزوجل الیه ولا اغضبتنى ولا عصت لى أمراً.(47)
4 – طبق آنچه در روایت از شیخ صدوق(48) نقل شده، خود على(ع) این مطلب را تکذیب کرده است. امام صادق(ع)(49) نیز این مطلب را که على (ع) پیامبر (ص) را غضبناک نموده باشد نفى کردهاند.
5 – بر طبق یک گزارش، ابن عباس با عمر بحث کرده و به او گفته است: على(ع) پیامبر(ص) را به غضب نیاورد و هیچگونه قصد و ارادهاى براى زن گرفتن نداشت و داستان خواستگارى على(ع) از دختر ابوجهل نادرست است. عُمر نیز ابن عباس را تصدیق کرد(50) و گفت: تو درست مىگویى.
6 – چگونه پیامبر (ص) در این حدیث دختر ابوجهل را دختر دشمن خدا خوانده و ابوجهل را سب کرده است و حال آنکه خود فرموده است: مرده را سب نکنید، چون باعث اذیت زنده مىشود.(51)
____________________________________________
46. صحیح مسلم، ج 4، ص 1903.
47. کشف الغمة، اربلى، ج 1، ص 373.
48. علل الشرائع، ص 185، ب 149، ح 2.
49. امالى صدوق، ص 91، المجلس 22، ح 3.
50. الصحیح من سیرة النبى الاعظم، ج 4، ص 56.
51. همان.
2
2
مدارک شهـــادت حضرت زهـــرا (س) در کتب اهل سنت
1- ابن قتيبه
2-ابن شهر آشوب سروي
3-أبي الفتح محمد بن عبدالکريم بن أبي بکر احمد شهرستاني
4-ذهبي مورخ مشهور
5-عمر رضا کحاله از علماي معاصر اهل سنت
يعقوبي
6-احمدبن يحيي معروف به «بلاذري»
7-ابن ابي الحديد معتزلي
8-شهاب الدين احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسي
ظلم و ستم در حق تنها بازماندة رسول خدا، حضرت زهرا سلام الله عليها و شهادت آن بانوي يگانه، حقيقتي غير قابل انکار و از مسلّمات تاريخ اسلام است. به گونه اي که هيچ فردي را ياراي انکار و رد آن نيست، چرا که مورخان و محدثان عامه و خاصه علارغم فشارها و محدوديت هايي که در طول تاريخ همواره متوجه ايشان بوده است، باز هم به گونه هاي مختلف و بيان هاي گوناگون به آن پرداخته اند به طوري که هر انسان محقق و بدون تعصب با مراجعه به مصادرِ متقن و منابعِ دست اول مسلمانان، اعم از شيعه و سني آن را خواهد يافت.
در اين مختصر برآنيم تا با آوردن چند نمونه از تصريحات علما و بزرگان اهل سنت، از هر گونه استبعاد و رد کردن اين وقايع تلخ تاريخي، و هرگونه شبه افکني در ميان جوانان جلوگيري کنيم.
به اميــد ظهور و فــرج هر چــه زودتـر منـتقــم اهل بيــت عصـــمت و طـهارت،
حضــرت حجه ابن الحسن العسکري عجل الله تعالي فرجه الشريف.
* ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتيب? دينوري (معروف به ابن قُتَيبَة) در گذشته ي سال 276 هجري، در کتاب خود بنام “الامامة والسياسة”جلد اول صفحه ي 12، چاپ سوم، 2جلد در يک مجلّد، تحت عنوان”کيفَ کانَت بيعة علي أبي طالب کرَّمَ الله وجهه” (علي کرم الله وجهه چگونه بيعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاري روايت کرده که گفت:
“همانا روزي ابوبکر از عده اي که از بيعت با او سرپيچي کرده و نزد علي عليه السلام جمع شده بودند، سراغ گرفت. پس عمر را به دنبال آنها -که در خانه ي علي جمع شده بودند- فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداري نمودند، در اين هنگام عمر دستور داد که “هيزم حاضر کنيد” و خطاب به اهل خانه گفت:
«قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست بايد خارج شويد و الا خانه را با اهلش به آتش مي کشم»
شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض، آيا مي داني در اين خانه فاطمه است؟!
عمر گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد!
* باز در همان کتاب جلد 1 صفحه ي 13 با ذکر سند مي گويد:
…پس از چندي که گذشت عمر به ابوبکر گفت بيا تا نزد فاطمه عليها السلام برويم، چرا که ما او را به غضب درآورده ايم.
پس به اتفاق يکديگر نزد فاطمه عليها السلام رفته واز او اجازه ي ورود گرفتند، لکن فاطمه عليها السلام به آنها اجازه ي ورود نداد، ناچار نزد علي عليه السلام آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه عليها السلام وارد کرد.
پس همين که آن دو نزد فاطمه عليها السلام نشستند، فاطمه عليها السلام صورت خود را به ديوار برگرداند. در اين هنگام آن دو به فاطمه عليها السلام سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکرشروع به سخن کرده و گفت:
اي حبيبه ي رسول خدا آيا ما در مورد ارث پيامبر و همچنين در مورد شوهرت تو را به غضب در آورديم؟
فاطمه عليها السلام گفت:
چه مي شود تورا، که اهل و خانواده ات از تو ارث ببرند، لکن ما از محمد صلي الله عليه وآله ارث نبريم!
سپس فاطمه گفت: آيا اگر حديثي از پيامبر را به ياد شما بياورم قبول مي کنيد، و به آن اعتقاد پيدا مي کنيد؟
عمر و ابوبکر گفتند:آري.
پس فاطمه گفت: شما را به خدا قسم آيا از پيامبر نشنيديد که مي گفت:
«رضايت فاطمه، رضايت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضي کند مرا راضي کرده است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است».
عمر و ابوبکر گفتند: آري از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيديم.
فاطمه عليها السلام گفت:
پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد مي گيرم که شما دو نفر مرا به سخط و غضب درآورديد و مرا راضي نکرديد، و هرگاه پيامبر را ملاقات کنم از شما دو نفر به او شکايت خواهم کرد.
در اين هنگام، ابوبکر شروع به گريه کرد در حالي که فاطمه عليها السلام مي گفت:
بخدا قسم تو را (ابوبکر) در هر نمازي که بخوانم نفرين خواهم کرد.
* ابن شهر آشوب سروي (درگذشتهي سال 588هجري) در کتاب المناقب خود جلد سوم صفحه ي 132 از کتاب المعارف ابن قتيبه دينوري در بيان ذکر اولاد فاطمه سلام الله عليها چنين نقل مي کند؛ فرزندان فاطمه عبارتند از:
حسن ،حسين، زينب ام کلثوم و محسن که همانا از ضربه ي قنفذ کشته شد.
لازم به تذکر است که در چاپ هاي امروزي کتاب المعارف ابن قتيبه چنين آمده است:
پس علي داراي چند فرزند شد به نام هاي حسن، حسين، ام کلثوم و زينب کبري؛ که مادرشان فاطمه دختر رسول خدا بود، لکن محسن ابن علي در سن کودکي به هلاکت رسيد!
شهرستاني
* أبي الفتح محمد بن عبدالکريم بن أبي بکر احمد شهرستاني (در گذشته ي سال548 هجري) در کتاب خود بنام «الملل و النحل» چاپ بيروت 1402 هجري جلد اول صفحه ي 57 مي گويد:
«همانا عمر چنان ضربه اي به شکم فاطمه عليها السلام در روز بيعت زد که فاطمه عليها السلام جنين خود را از شکم انداخت».
ذهبي
* ذهبي مورخ مشهور (در گذشته ي سال 748هجري) در کتاب خود بنام «لسان الميزان»جلد اول صفحه ي268- شماره ي 824 تحت عنوان «احمد» با ذکر سند مي گويد:
«محمدبن احمد حماد کوفي» (از حافظين حديث اهل سنت) گفته است:
«بدون شک عمر چنان لگدي به فاطمه عليهاالسلام زد که محسن از او سقط شد».
عمر رضا کحاله
* عمر رضا کحاله از علماي معاصر اهل سنت، در کتاب خود بنام «اعلام النساء» چاپ پنجم بيروت سال 1404- قسمت حرف«فاء» فاطمة بنت محمد صلي الله عليه وآله با ذکر سند مي گويد:
تا آنکه ابو بکر از عده اي که از بيعت با او سر باز زده و تخلف کرده بودند و نزد علي بن ابي طالب عليه السلام جمع شده بودند- مانند عباس و زبير و سعد بن عبادة- سراغ گرفت، و آنها در خانه ي فاطمه عليهاالسلام از بيعت با ابوبکر باز نشسته بودند. پس ابوبکر، عمر بن الخطاب را بسوي آنان فرستاد.
عمر روانه ي منزل فاطمه عليهاالسلام شده و فرياد کشيد و آنان را به خارج از خانه جهت بيعت فراخواند. آنان از بيرون آمدن خودداري کردند، در اين هنگام عمر هيزم طلبيده و گفت:
قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست يا از خانه خارج مي شويد و يا آنکه خانه را با اهلش به آتش مي کشم.
شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض (کنيه ي عمر)، در اين خانه فاطمه عليها السلام است!
عمر گفت: اگر چه فاطمه در اين خانه باشد، آن را به آتش مي کشم!
يعقوبي
* يعقوبي در تاريخ خود جلد دوم صفحه ي 137 چاپ بيروت تحت عنوان”ايّام ابي بکر” (دوران حکومتي ابوبکر) نقل مي کند:
زماني که ابوبکر مريض شد، يعني در همان مرضي که مرد، عبدالرحمن بن عوف به عيادت او رفته و از او پرسيد: اي خليفه ي پيامبرحالت چگونه است؟
ابوبکر گفت: همانا من بر هيچ چيز تأسف نمي خورم مگر بر سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم…اما آن سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم: .
اي کاش قلاده ي خلافت را به گردن نينداخته بودم…
اي کاش خانه ي فاطمه را تفتيش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم، اگر چه با من اعلان جنگ مي کردند.
بلاذري
* احمدبن يحيي معروف به «بلاذري» در گذشته ي سال 279 هجري در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» چاپ مصر جلد اول صفحه ي 586 تحت عنوان «امر السقيفة» (گزارشي از سقيفه) حديث شماره ي 1184 مي گويد:
ابوبکر براي بيعت گرفتن از علي عليه السلام ، به دنبال وي فرستاد، پس علي عليه السلام بيعت نکرد. در اين هنگام عمر با شعله اي آتش روانه ي خانه ي علي عليه السلام شد. فاطمه عليها السلام در پشت درب با او مواجه شده و گفت:
اي پسر خطاب آيا تو را در حال آتش زدن خانه ام مي بينم؟
عمر گفت :
آري! و آن چنان به اين عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر ديني که آورده بود محکم بود.
* بلاذري در همان کتاب، صفحه ي587، حديث شماره ي 1188 از ابن عباس روايت مي کند: زماني که علي از بيعت خودداري نمود و در خانه کناره گيري کرده بود، ابوبکر عمر را به سوي علي فرستاد و به وي دستور داد علي را با بدترين صورت نزد من حاضر کن!
پس چون عمر نزد علي آمد، بين آن دو سخناني رد و بدل شد. علي گفت:
اي عمر بدوش که نيمي از آن مال توست، به خدا قسم آنچه امروز تو را چنين بر امارت و حکومت ابوبکر حريص کرده چيزي نيست جز آنکه فردا حکومت را به تو بسپارد!
ابن ابي الحديد
* ابن ابي الحديد معتزلي در شرح خود جلد بيستم صفحه ي 16و17 تحت عنوان “ايراد کلام أبي المعالي الجويني في أمر الصحابه و الرد عليه” (نقل اعتراضات أبي المعالي جويني در امور صحابه و رد برآن) مي گويد:
اگر گفته شود که خانه فاطمه مورد هجوم واقع شد، و صيانتش شکسته شد بخاطر حفظ نظام اسلام و بخاطر جلوگيري از تفرقه مسلمانان، چرا که مسلمانان آن زمان از دين بر مي گشتند و دست از اطاعت بر مي داشتند، در جواب گفته مي شود که:
همين کلام و جواب را بدهيد آنجا که در جنگ جمل هودج عايشه مورد هتک واقع شد (چرا که عايشه بر عليه خليفه رسمي مسلملنان قيام کرده) و هودج او مورد حمله قرار گرفت تا آنکه ريسمان اطاعت پاره نشود و اجتماع مسلمين از هم نپاشد و خون مسلمانان به هدر نرود.
پس وقتي که جائز باشد حمله به خانه فاطمه بخاطر امري که هنوز واقع نشده بود، بدون شک جائز است حمله به هودج عايشه به خاطر امري که واقع شده بود.
ابن عبد ربّه
*شهاب الدين احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسي در کتاب “العقد الفريد” جلد 4 صفحه 260 چنين مي نويسد:
علي و عباس و زبير در خانه فاطمه نشسته بودند تا اينکه ابوبکر، عمر را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بيرون کند، و به او گفت اگر بيرون نيامدند با آنان نبرد کن. عمر ابن خطاب با مقداري آتش به سوي خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را به آتش بکشد. در اين هنگام فاطمه با او روبرو شد و گفت: اي فرزند خطاب آمده اي خانه ما را بسوزاني!
عمر گفت: بلي، مگر اينکه شما نيز آن کنيد که امّت کردند(بيعت با ابوبکر).
2
5
هیچ تردیدی در واقعه جانسوز آتش زدن درب خانه تنها یادگار پیامبراکرم, حضرت صدیقه شهیده وجود ندارد و به این مطلب علاوه بر قریب به اتفاق علمای شیعه, بسیاری از بزرگان اهل سنت هم اعتراف کرده اند که جهت آگاهی شما در ادامه به برخی از این اقوال اشاره می شود، اما پیش از پرداختن به این اقوال توجه به یک نکته ضروری است و آن اینکه: این خانه ای که غاصبان خلافت آن را به آتش زدند متعلق به چه کسی بوده است؟ و آن شخص از چه درجه اعتباری نزد خدا و رسولش برخوردار بوده است؟ آیا این پیامبر نبود که به قول تمام مورخین و محدثین بیش از شش ماه هر روز بر در این خانه می ایستاد و بر اهل آن سلام ودرود و تحیت می فرستاد؟ آیا همین پیامبر نبود که بارها فرمود: فاطمه پاره تن من است هر کس او را بیازارد من را آزرده است؟ مگر آن بانوی دو عالم چه جرمی مرتکب شده بود که با او چنین رفتاری کردند؟ آیا مزد رسالتی که خدا در قرآن از قول پیامبرش نقل کرده: قل لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى: ” من از شما پاداشى نمىطلبم جز دوستى خویشاوندانم” (شورى- 23) به آتش کشیدن درب تنها یادگارش و شکستن پهلو و شهید کردن جنینش و سیلی زدن و… بوده است؟
حال اگر ما هم بی اعتنا به تمامی این وقایع جانسوز باشیم در ردیف همان افرادی که این وقایع ننگین را به وجود آوردند نخواهیم بود؟ چگونه می توانیم در روز قیامت جوابگوی رسول خدا باشیم وقتی از ما در این مورد سوال بفرماید؟
مدارک و اسناد جسارتهای به حضرت صدیقه طاهره و آتش زدن درب خانه آن حضرت از منابع اهل سنت:
شاید بارزترین این مدارک کلام خود ابوبکر باشد زمانی که وی در حالت مرگ افتاد از سه کار خود ابراز ندامت کرد که یکی از آنها حمله به خانه حضرت زهرا است.
عبدالرحمان بن عوف که مورد وثوق اهل سنت است این روایت را نقل کرده و احمد حنبل پیشوای اهل سنت حنبلی و دیگران آن را در کتابهای خود آوردهاند(کامل فی الغة و الادب، ابی عباس محمد بن یزید مجرد، ج 1، ص 6؛ سقیفه و فدک، ابیبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری بغدادی، ص 70؛ مفاخرات، زبیر بن بکار و لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، در ترجمه عمران بن داود رجلی.)
عبدالرحمان بن عوف میگوید:«دخلت علی ابیبکر اعوده فی مرضه الذی ممات فیه فسلمت و سألته به کیف به»؛ در هنگام بیماری ابوبکر همان بیماری که از آن درگذشت به عیادت او رفتم بر او سلام کردم و احوال او را پرسیدم.
پس از نقل جملاتی خطاب به او گفتم:«فو اللَّه ان علمناک الا صالحاً مصلحاً»؛ به خدا سوگند ما تو را مردی صالح و مصلح شناختیم.
ابوبکر پاسخ داد:«اما انی لا آملی الا علی ثلاث فعلتهن وددت انی فعلتهن و ثلاث وددت انی سألت رسول اللَّه(ص) عنهن»؛ من به واسطه سه کار که انجام دادهام، اندوهناکم و ای کاش این سه کار را انجام نمیدادم و این سه مطلب را از پیامبر(ص) میپرسیدم.
فاما الثلاث التی فعلتها و ددت انی لم اکن فعلتها فوددت انی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه و ترکته و لو اغلق علی حرب»؛ اما آن سه کاری که انجام دادم و ای کاش انجام نمیدادم: ای کاش حریم خانه فاطمه را نمیشکستم و به آن حمله نمیبردم و او را به حال خودش رها میکردم و لو این که به سبب این کار جنگی صورت میگرفت.
در این روایت خلیفه اول تصریح میکند که ای کاش به خانه فاطمه(س) حمله نمیبردم و حریم آن خانه را نمیشکستم و این مطلب به خوبی مؤید حمله به خانه آن حضرت به خاطر رسیدن به خلافت است.
مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمرآن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ دربه سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که ازدنیا رفت.»( الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱٫)
مسعودی (که برخی وی را سنی مذهب می دانند) نیز در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ… وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»( اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص۱۵۳ و در برخی چاپها ص ۲۳ ـ ۲۴٫)
ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابى شيبه ، شيخ و استاد بخارى ، در كتاب المصنف ، مىگويد : « آنگاه كه بعد از رسولخدا ( ص ) براى ابوبكر بيعت مىگرفتند . على ( ع ) و زبير براى مشورت در اين امر نزد فاطمه ( س ) دختر پيامبر ( ص ) رفت و شد مىكردند . عمر بن خطاب با خبر گرديد و بنزد فاطمه ( س ) آمد وگفت : اى دختر رسول خدا ( ص ) ! به خدا در نزد ما كسى از پدرت محبوبتر نيست و پس از او محبوبترين تويى ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمىشود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند ، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند . اسلم گفت : چون عمر از نزد فاطمه ( س ) بيرون شد ، على ( ع ) و …به خانه بر گشتند . پس فاطمه ( س ) گفت : مىدانيد كه عمر نزد من آمد ، و به خدا قسم ياد كرده اگر شما ( بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد ) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مىزند ؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد » (كتاب المصنف ، ج 7 ، ص 432 ، حديث 37045 ، كتاب الفتن ).
همين مضمون را سيوطى در مسند فاطمه ، آورده است . (سيوطى ، مسند فاطمه ، ص 36).
ابن عبدالبر ، در الاستيعاب ، نيز اين داستان را نقل كرده است . (ابن عبدالبر ، الاستيعاب ، ج 3 ، ص 975). و …
بلاذری در انساب الاشراف می نویسد: … و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود : آيا من نظارهگر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى ؟ گفت : بلى . چنانكه بلاذرى مىگويد : « ابوبكر به على ( ع ) پيام فرستاد تا با وى بيعت كند امّا على نپذيرفت . پس عمر با مشعلى آمد ، فاطمه ( س ) ناگاه عمر را با مشعل در خانهاش يافت ، پس فرمود : يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانهام را بر من به آتش مىكشى ؟ ! عمر گفت : بلى، و آنچنان به این عمل مُصرّ هستم چنانکه پدرت بر دینی که آورده بود محکم بود ». ( بلاذرى ، انساب الاشراف ، ج 1 ، ص 586 ).
ابوالفداء نيز مىگويد : « سپس ابوبكر، عمر بن خطاب را به سوى على و آنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه ( س ) بيرون كند، وگفت : اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ . پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش زند . پس فاطمه ( س ) بر سر راهش آمد وفرمود : كجا ؟ اى پسر خطاب ! آمدهاى تا كاشانه ما را به آتش كشى ؟ ! گفت : بلى. (ابوالفداء ، تاريخ ابى الفداء ج 1 ص 156 . دار المعرفة ، بيروت ).
احمد شهرستانی در الملل و النحل به نقل از نظام می نویسد: از جمله عقائد نظام آن بود که می گفت: عمر به خانه فاطمه حمله ور شده و فریاد می زد: خانه را با اهلش به آتش بکشید، در حالی که در خانه نبود مگر علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام. او در ادامه می نویسد: همانا عمر چنان ضربه ای به شکم فاطمه در روز بیعت زد که فاطمه جنین خود (محسن) را از شکم انداخت.( الملل و النحل، ج 1، ص 57، چاپ دارالمعرفه بیروت. قابل توجه اینکه نظام معتزلی از رؤسای مذهب معتزله در زمان خود بود که در سال 231 از دنیا رفت).
یکی از علمای بزرگ سنى شافعي به نام جويني از همه صریحتر به این مطلب اشاره کرده و می نویسد: از پيامبر اكرم ( ص ) نقل شده كه فرمود : « چون به دخترم فاطمه مىنگرم بياد مىآورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانهاش ذلّت وارد گرديده ، از وى هتك حرمت شده ، حقش غضب ، و ارثش منع شده ، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمىآورد « يا محمداه » …پس او اولين كسى از اهلبيتم مىباشد كه به من ملحق مىگردد ، پس بر من وارد مىشود ، محزون ، مكروب ، مغموم ، مقتول . . . » . ( فرائد السمطين ، ج 2 ، ص34 ، 35 طبع بيروت).
ذهبی در شرح زندگانی ابن ابی دارم از قول ابن حماد کوفی می نویسد: هنگامى با مشعل آتش براى تسليت دختر پيامبر اكرم ( ص ) آمدند كه وى « به محسن » باردار بود و تهاجم به خانه و … موجب قتل محسن طفلى كه هنوز پا به دنيا ننهاده بود گرديد . چنانكه ابن ابى دارم در ادامه می گوید: عمر لگدى بر حضرت زهرا ( س ) زد تا محسن سقط گرديد.(سير اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص 578).
ابن عبد ربّه می نویسد: پس عمر با شعله ای از آتش روانه خانه فاطمه شده تا آنجا را به آتش بکشد در این هنگام عمر با فاطمه برخورد کرده، فاطمه به وی گفت: ای پسر خطاب آیا برای آتش کشیدن خانه ما آمده ای، عمر گفت: آری، مگر آنکه با ابوبکر بیعت کنید…( العقد الفرید، ج 5، ص 13 و 14، چاپ بیروت 1404)
ابن قتيبه دينورى آورده است: ابوبكر عمر را به سوى كسانى كه بيعت نكردند و در خانه على تحصّن كردند، فرستاد. عمر به خانه على آمد و صدا زد ولى كسى بيرون نيامد. عمر هيزم خواست و گفت: قسم به آنكه جان عمر در دست اوست، يا بايد بيرون بياييد و بيعت كنيد و يا خانه را بر سر آنانكه در آن هستند آتش مىزنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو فاطمه در آن باشد. …وقتى فاطمه صداى آنها را شنيد، با صداى بلند فرياد كرد: «يا ابتاه» يا «رسول الله» پس از تو از پسر خطاب و پسر ابى قحافه چهها كه نكشيديم. وقتى كه گروه مهاجم گريه فاطمه را شنيدند. در حالى كه گريه مىكردند برگشتند و دلشان به حال فاطمه سوخت ولى عمر و عدهاى ماندند. على را بيرون آوردند و گفتند بيعت كن. على گفت: اگر بيعت نكنم چه مىكنيد؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را مىزنيم(الامامة و السياسة، ج 1، ص 30، تحقيق استاد على شيرى، منشورات رضى).
به هر حال آتش زدن درب خانه آنحضرت و نیز اذیتها و آزارهایی که در دوران کوتاه پس از پیامبر از سوی غاصبان خلافت دید واقعیتی است که قابل انکار نمی باشد و مصیبتی است که تا روز قیامت رنج و محنت آن از دل عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت بیرون نخواهد رفت[/l
1
5
لعنت برپدرمنافق تفرقه انداز.ریدم به صدات.
8
0
با سلام
خدمت شما عزیزان عرض کنم البته بدون مقدمه که عمر را با این ها داغدار نکنید بخدا عمر عمر است برای شما بد با این حرفا
دوم در مورد حدیث فاطمه پاره تن من است از رسول اکرم این حدیث را موقعی عرض فرمودند که حضرت علی داشتند زن دوم می گرفتند و دوستان به کل حدیث نگاه کنند نه به ی قسمت موضوع خود حضرت علی بوده (رض)
3 با دید منطقی نگاه کنیم دروغه چرا چون از دو حالت خارج نمیشه 1 یا شهادت دروغه اگه راسته پس باید باور کنیم که نعوذ بالله حضرت علی بیغیرت بوده زبونم لال دوستان توجه کنند خودتونو با زبون خودتون بد نام نکنید با تشکر فدای عمر و علی
12
0
حضرت فاطمه الزهرا(رض) پاره ی تن اهل تسنن است تا کی میخواین خام بمونین و حرفای این آخوندایی که تا به امروز شما رو به بازی گرفتن قبول کنین
12
1
اگه حضرت عمر کرم الله وجه چنین کاری میکرد آیا مسلمانان آن زمان اجازه دفن ایشان را در کنار مرقد مطهر آنحضرت میدادند؟
ای عمر سرخی رنگ لاله ها از خون توست تیغ شمشیر عدالت تا ابد ممنون توست
فدای عمر باد جان و تنم به عشق عمر زندگی میکنم
سرم خاک پای عمر جان بود ندای ولایش بسر میزنم
علی و عمر این دوتا پهلوان برادر برابراین دوتا قهرمان
12
0
بسم الله الرحمن الرحیم
کسانی که بعد از مهاجرین و انصار می آیند می گویند خدایا گناهان مارا و برادرانمان را که در ایمان سبقت گرفته اند ببخش بیامرز.
7
0
گر کنی تکذیب اصحاب رسول /قول پیغمبر نکردستی قبول / گفت هر یاریم نجمی روشن است/ بهترین قرن ها قرن من است (عطار)
7
0
لطفا نطرات بی ادبانه رو تایید نکنید
5
0
سلام بر فاطمه زهرا (س) دخت نبی درود خدا بر اهل بیت
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هزار سند تاریخی برای عمر بیاریم فایده نداره ….
عمر حرف خودشو میزنه
عمر مختو شستشو دادن
هی میگه آخوند
ترفند جدیده
جنگ نرم …
خدا هدایتت کنه
تو زندگی خودتو بکن نا شیعه ها هم زندگی خودمون
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
3
4
با سلام
واقعا ماهم قبول داریم این اهنگ بدون سند تاریخی و از روی تعصب بوده ،چندین ساله ما با اهل سنت زیر یک پرچم زندگی میکنیم ،اگر کسی شیعه علوی باشه تا الان به این نتیجه رسیده که ابوبکر وعمر انسانهای خوبی بودن و همه این داستانهای خرافی نقشه دشمنان اسلامه که میخوان تفرقه بیندازن و ادم های ساده لوح باور میکنن و مدیحه سرایی میکنن/بدون شک شیعه علوی این خرافات رو رد میکنه ممنون
6
0
شما دم از وحدت می زنید ولی هیچ چیز نمی دانید از اسلام که امیرالمومنین عمر(رض)ابه ایران اورد به خدا قسم تا زمانی که شما سیدنا عمر(رض)قبول نداشته باشیدتا قیام قیامت اختلاف هست وخواهد بود
10
1
سلام بیاییم با منطق و باکمی مطالعه کتاب و قران ب حضرت عمر ایمان بیاریم
4
2
با سلام
بنظرم قضاوت در مورد گذشته دین خیلی خیلی کار بیهوده ست و هیچ نتیجه ای جز خون و خونرزی در پی نخواهد داشت .
4
0
آیا فردوسی بزرگ هم اشتباه میکرده
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی /∗/ خداوند امر و خداوند نهی
که خورشید بعد از رسولان مِه /∗/ نتابید بر کس ز بوبکر به
عُمر کرد اسلام را آشکار /∗/ بیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان، گزین /∗/ خداوند شرم و خداوند دین
چهارم علی بود جفت بتول /∗/ که او را به خوبی ستاید رسول
که من شهر علمم علیّم در است /∗/ درست این سخن قول پیغمبر است
4
2
صبر کنید .
اصلا نیازی به این حرفا نیست .
برادران ناراضی فقط کتاب شبهای پیشآور و یا بسته صوتی شو پیدا کنین و گوش بدین بین علمای ما و شما اهل سنت چی پیش اومده اونوقت بدون تعصب قضاوت کنین حق با کیه … ؟
فقط دقیق بشین چی میگه چون همش رو از کتاب های خودتون اثبات کرده .
2
1
اقای سرمدی.اگه عمر نبود تو حتی فاطمه همرا نمیشناختی.چرا حضرت علی دختر خودشو به عقد قاتل زنش در بیاره.یعنی اون علی که تعریفش رو میکنیم انقدر بی جرات است که زنش دخت رسول الله نتوانست دفاع کنم.براتئن متاسفم کور دلان جاهل.اللهم اهدهم فانهم لا یعلمون…..
2
1
دوستان.این ها همه برای تفرقه هست. اقای سرمدی وامثال ایشان هنوز نه سیدنا علی و نه حضرت فاطمه را شناختن.حضرت ایت الله خامنه ای در تاریخ 2ربیع الثانی مصادف با 14 اذر 65 در مورد عدالت حضرت عمر سخن میگویند.پیشنهاد میدم سخنرانی ایشان رو گوش کنید.اصلا قابل هضم نیست که حضرت علی معروف به اسدالله شیر خدا دخترش را نوه پیامبر را به عقد قاتل زن خود دراورد.
1
1
بسم الله الرحمن والرحیم
با سلام به هدایت شدگان
این حقیر این مطلب را برای همه می نوسم، بل نه تنها برای غیر شیعه
اگر درد دین داری فقط به حقیقت می خوای برسی ، تاریخ را بی عناد بخواد ، شناخت دین دو محور و بر پایه دو اصل سواره :1 دلیل نقلی 2.دلیل عقلی
حال اینکه می فرمایی :غیرت علی (ع) کجا بود ؟ معلوم می شود که مطالع نکرده اید چون با دلیلی عقلی حضرتعالی یعنی :غیرت علی (ع) کجا بود ؟
من نمی خواهم وقت عزیز شما را بگیرم ،در علم فلسفه و شاخه منطق مبحث بسیار جالبی هست با عنوان “مغلطه” یا “سفسطه” اگر وقت به شما مجال مطالعه داد این مبحث حتما مطالعه بفرمایید، چون در نظرداشتم این مبحث را برای بنویسم ولی مترصدم که مطلب دیگری برای بنویسم و نگران از اینم که سایت به سبب سنگینی حجم مطلب توانایی ارسال نداشته باشه
بنده در اینجا خطبه بسیار وزین و پر محتوای و شیوای شقشقیه حضرت علی بن ابی طالب (ع) می آوردم مصرا از شما می خواهم که بطور دقیق آن را مطالعه بفرمایید ترجمه انگلیسی آن را نیز اگر خواستار باشید در دسترس شما خواهم گذاشت
1. شكوه از ابا بكر و غصب خلافت
آگاه باشيد به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند. او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد. پس من رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى دارد پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند.
2.
.بازى ابا بكر با خلافت
تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان كرد: مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتى است (من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.) شگفتا ابا بكر كه در حيات خود از مردم مى خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند.
.شكوه از عمرو ماجراى خلافت
سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى (عمر) سپرد كه مجموعه اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده هاى بينى حيوان پاره مى شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى كند. سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويى ها و اعتراض ها شدند، و من در اين مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور، چاره اى جز شكيبايى نداشتم، تا آن كه روزگار عمر هم سپرى شد*1.
4.شكوه از شوراى عمر
سپس عمر خلافت را در گروهى از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان مى باشم پناه بر خدا از اين شورا در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضاى شورا برابر شوم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم. يكى از آنها با كينه اى كه ازمن داشت روى برتافت، و ديگرى دامادش را بر حقيقت برترى داد و آن دو نفر ديگر كه آوردن نامشان زشت است
5.شكوه از خلافت عثمان
تا آن كه سومى به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخورى باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود، و خويشاوندان پدرى او از بنى اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اى كه بجان گياه بهارى بيفتد، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگى او نابودش ساخت.
6.بيعت عمومى مردم با امير المؤمنين عليه السّلام
روز بيعت، فراوانى مردم چون يال هاى پر پشت گفتار بود، از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليه السّلام لگد مال گردند، و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه هاى انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعى پيمان شكستند و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند، و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند، گويا نشنيده بودند سخن خداى سبحان را كه مى فرمايد: «سراى آخرت را براى كسانى برگزيديم كه خواهان سركشى و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است» آرى به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم هايشان را خيره كرد.
7.مسؤوليت هاى اجتماعى
سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمى كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى كردم، آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله اى بى ارزش تر است .
گفتند: در اينجا مردى از أهالى عراق بلند شد و نامه اى به دست امام عليه السّلام داد و امام عليه السّلام آن را مطالعه مى فرمود، گفته شد، مسايلى در آن بود كه مى بايست جواب مى داد. وقتى خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا امير المؤمنين چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز مى كرديد امام عليه السّلام فرمود: هرگز اى پسر عباس، شعله اى از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست، ابن عباس مى گويد، به خدا سوگند بر هيچ گفتارى مانند قطع شدن سخن امام عليه السّلام اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد.
مى گويم: (معناى سخن امام عليه السّلام كه فرمود، كراكب الصّعبة، اين است كه اگر سوار كار مهار شتر سركش را سخت بكشد، و مركب چموشى نافرمانى كند، بينى او پاره مى شود، و اگر مهارش را رها كند، چموشى كرده در پرتگاه سقوط قرار مى گيرد و صاحبش قدرت كنترل او را ندارد. مى گويند «اشنق الناقه» يعنى بوسيله مهار، سر شتر را بالا بكشد و «شنقها» نيز مى گويند كه ابن سكّيت در كتاب اصلاح المنطق گفته است. اينكه فرمودند نفرمود «اشنقها» براى آنكه اين كلمه را مقابل اسلس لها قرار داد، گويى فرموده باشد كه اگر سر او را بالا كشد. يعنى آن را واگذارد تا سر خود را بالا نگاه دارد
خطبه عربی آن فوق العاده زیباست . چنانچه شما یا هر کسی دیگر ، پر سشی و یا انتقادی از این خطبه دارد این حقیر می توانم در خدمت باشم
والاسلام
1
0