متن آهنگ ایستگاه از پیمان رشیدی نیا

بذار چیزی از درد قلبم نگم
منم اون که بیزاره از التماس
تو دنیای تو زندگی میکنم
ولی مثل یه آدم ناشناس
برای صدا کردن اسم من
کدوم پله هارو دوییدی بگو
کدوم جشن دعوت شدی بعد من
که عمدا بهش نرسیدی بگو
من از دست دادم تمام شبو
که شاید طلوعو تماشا کنم
چشامو ببند تو این جمعیت
تو رو از سکوتت پیدا کنم
تو این ایستگاه بدون قرار
کذشته منم حال حاضر تویی
بازم هر قطاری که شب میرسه
به یادم میاره مسافر تویی
برای صدا کردن اسم من
چقدر صبر کردی که بارون بیاد
چقدر صبر کردی که صدات برسه
به این شهر بی اعتبار
من از دست دادم تمام شبو
که شاید طلوعو تماشا کنم
چشامو ببند تو این جمعیت
تو رو از سکوتت پیدا کنم