متن آهنگ قصه ی دیدار از چنگیز حبیبیان

وقتی که این مسافر شبگرد کوچه ها بود
تمام گریه هام خموش و بی صدا بود
وقتی که دل سپردن تنها گناه من بود
وقتی که بی پناهی تنها پناه من بود
تو ذهن سرد شبهام شبای بی پناهی
دیدم رو موج دریا افتاده عکس ماهی
یه لحظه تو خیالم ماهو گرفتم از خواب
به شوق ساحل عشق شم و جای گیتار
من از تو دل نکندم تو دل بریدی از من
پس از تو سرنوشتم شد هر نفس شکستن
گفتی خدا نگه دار در متن یک شب سرد
وقتی که در شب ما ستاره گریه میکرد
با یک سلام و لبخد قصه ی ما شد آغاز
در چشم تو غمی کنج بغضی شکسته چون باز
هر اشک قصه ی زحم همچون گلی شکفته
من بودم و کبوتر در آسمان پرواز
من از تو دل نکندم تو دل بریدی از من
پس از تو سرنوشتم شد هر نفس شکستن
گفتی خدا نگه دار در متن یک شب سرد
وقتی که در شب ما ستاره گریه میکرد