متن آهنگ روزهای آفتابی از حامد سون

قلبم توی دستمه مینویسم واست
تویی که یه روزی بودی ملکه ی دلم
فکر تو مثل سرطان میمونه که ریشه زده توی ذهنم و دلم
حالا خوب فرصتیه که بگم از حماقت خودم به چهارتایی آدم
ما که خیلی عاشق بودیم فهمیدیم لاو یعنی لاف
بشین پای دلم بگم معنی زندگی کردنت توی رویا فهمیدنه
عشق و اشتباهتو دلت تو بستی به فکرای خوب و آره زندگی
کردنت توری رویاهاتو نمیدونی توی چه باتلاقی هستی
دست و پا زدنت و عهدی که بستی
مهم تر نیست هر چی که دل بستی
حس خیلی خوبیه وقتی که مستی
مثل خواب میمونه تو روزای آفتاب و تو هم بیداری ولی ذهنتو پاس دادی
نمیبینی اینو که بهترم هستش دلتو باز میشه این وسط ماس مالی
مثل انفجار میمونه توی قلبت وقتی که میگه آره دل به تو بسته
وقتی که میگه دوست داره ولی ذهنشو فکرش جای دیگه هستش
آخه چرا آدم نمیشی تو مثل من شدی نمیبینی منم آره امثال توام
ببین هر روز و هر شب منمرفته و قلبم سوخته توی حالا کاست اونم
عشق تو بارونه توی قلبش توی کویر دلشم آره میشی خسته
حرفای پر معنی عشقت آره مسخرس واسه قلب و ذهنش