متن آهنگ مجسمه از حجت درولی

سرازیر است اشکم که چرا دلدار من نیست
اشک از چشات سرازیره گلایه ازمون
نمیدونم واسه منه یا کم محلی های اون
وجودم با توئه شبا مثل قبلا نمیتابی
تو که لزوما یکی داری چرا شبا نمیخوابی
جلوم سد نکن دیگه بسمه
مگه من شدم یه مجسمه
عاشقم شدی ولی زورکی
با محبتای دروغکی
هی شکستم من دیگه بسمه
هر بلا اومد سرم حقم
عشق و نفرت ساده میسازی
من عروسک خیمه شب بازی
نگو دلت مال منه
با یکی دیدنت همه
بهم نگو دوسم داری
خیانتت چه روشنه
دستات تو دست دیگست
نگو ببینم اون کیست
بگو ببینم اون کیه
وقتی با اونی میشی مست
جلوم سد نکن دیگه بسمه
مگه من شدم یه مجسمه
عاشقم شدی ولی زورکی
با محبتای دروغکی
هی شکستم من دیگه بسمه
هر بلا اومد سرم حقمه
عشق و نفرت ساده میسازیi
من عروسک خیمه شب بازی
ترانه آهنگ مجسمه از حجت درولی
مگه من شدم یه مجسمه
عاشقم شدی ولی زورکی
با محبتای دروغکی
هی شکستم من دیگه بسمه
هر بلا اومد سرم حقمه
عشق و نفرت ساده میسازی
من عروسک خیمه شب بازی