متن آهنگ باور از مهدی وصال
تو که دیدی چه آمد بر سر منچه کرد این جامعه با باور من
امان از عشق و معشوقان عالم
خدایا گریه میکرد مادر من
پرستویی نمیشیند دگر بر بام خانه
خریداری ندارد شعر و نظم عاشقانه
به گلدان های خود باید بیاموزم شکستن را
که بذری در گل باغم نخواهد زد جوانه
کجای ماجرای من می آیی
کجای گریه های من می آیی
تو گفتی میرسی تنها به حرفی
چه ساکت شد صدای من می آیی
قسم به تو قسم به آبرویت
نباشدم رهی به غیر کویت
بجز خیال تو که در سرم نیست
به دل فقط تویی و آرزویت
خدا خدا تو ذکر بر زبانی
تو راز در زمین و آسمانی
طبیب این دل شکسته ام کیست
تویی تویی فقط تو میتوانی
کجای ماجرای
دیدگاهتان را بنویسید