متن آهنگ از حالم چه میدانی از مجید توکلی

آمد شبی به دیدارم
تنها برای آزارم
باز آمد
بیتابم کند
دیواره و دل خسته
آمد به خوابم آهسته
باز آمد بی خوابم کن
آمد که رد شود از من
آمد که بگوید از رفتن
با دیدارش عاشق تر شدم
با گیسوان شبرنگش
آمد سراغ دلتنگش
بعد از آن شب از خود بی خودم
روزی به فکر حالم بود
یادش رفته رویای من
ماندم دوباره در بندش
گم شد میان لبخندش دنیای من
از حالم چه میدانی
نمی‌دانی تو‌چیزی از من و از این پریشانی پریشانی
آرامش نمی‌گیرم که میمیرم از این دوری از این کابوس طولانی طولانی
آمد دوباره در گوشم ، گفت از جنون آغوشم
آمد اما آرامش نداد
آمد به گریه ام سر زد قلبم دوباره پر پر زد
اندوهش را در من جا گذاشت