متن آهنگ خاطرات قدیمی از زکی شمس آبادی

هی مرور میشن همه خاطرات قدیمی
بادمه اون روز ی که برام کادو خریدی
من دلتنگتم می خوام بازم باشیم صمیمی
مطمینم مثه من هیچ جای شهر عاشق ندیدی
تو خودتم می دونی که واسه من خیلی عزیزی
پس بیا پیشم انقد نکن با من غریبی
من دوست دارم ولسه همین بد حالم
تو که گفتی هیچ جور تنهات نمی ذارم نامرد
کاش میکردی یه خدافطی باهام لا قل
هنوزم عکسامون روی بک گراندمه
هنوزم مث قبل روت حساسم حیف
که رفتی از دور هست حواسم بهت
هنوزم بوی عطرت رو لباسمه
هنو اسمت م میاد جفت چشام تره
هنو دوست دارم من
شایدم، این اشتباهمه..
من دوست دارم واسه همین بده حالم
توکه گفتی هیچ جوره تنهات نمیزارم
نامرد، کاش میکردی ی خدافظی باهام لااقل