امر کن ای عشق! تا به سَر آیم…
نزدِ تو مهمان، مستــمر آیَم…
از تو بگویم، از تو سَرایم…
سفره بیَنداز!! مفتخـر آیم…
جان تو و جانان تـو و… جریان تو و خواهان مَنم
آن تو و کیهان، تو و بنیان تو و، حیران مَنم
دل تو و حاصل تو و ساحل تو و مایل من
کلِ دلایل تو و کامـل تو و غافل منَم
دلبرم جانانَم… خانه ات مهمانم
روز و شب میگـردم، دورِ تو ای جانَم