متن آهنگ هیچی مگو از دانيال شهرتی

هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
هیچ مگو هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو
هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو
گفتم ای گفتم ای گفتم ای عشق
من از چیز دگر می‌ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
هیچ مگو هیچ مگو
من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی که بلی که بلی
جز که به سر هیچ مگو
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
من غلام قمرم
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو
هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو
هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو
گفتم ای دل گفتم ای دل گفتم ای دل
چه مه‌ست این دل اشارت می‌کرد
که نه اندازه ی توست این بگذر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت می ‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو
هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو هیچ مگو